روز جهانی لباسشویی

ساخت وبلاگ
"مادر شدن" سخت ترین شغل دنیاست . به عنوان زنی که یک بار یه جنین دو ماهه رو از دست داده  و هنوز یادش که میفته اشکاش بند نمیان ( برای " ذره " ای که اندازه ی یه ارزن هم نبود ) ، این حرف رو میزنم . ما، یک هو ، عوض میشیم . میشیم مادر همه ی بچه های دنیا . همه ی بلاهای دنیا انگار که دو قدمی بچه ی خودمون اتفاق افتاده باشه دلمون رو میلرزونه .  من - مثل بیشتر مادرهای دنیا- برای خیلی از بچه ها گریه کرده م . برای همه ی تصویرهایی که روی صفحه ی تلویزیون یا مونیتور دیده م ، برای همه ی بچه هایی که کسی نبوده که ببیندشون . برای همه ی زنهای روآندایی که "مجبور" شده ن بچه های حاصل از اون تجاوز گروهی وحشیانه رو به دنیا بیارن هم، برای مردها هم .  مردی که میتونه اینقدر وحشیانه کتک بزنه ، تجاوز کنه، بکشه ؛ همونقدر م روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 358 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27

ساعت هشت صبح ، تو فرودگاه ملبورن کیک و قهوه میخورم منتظرم شرکتا کرکره هاشونو بدن پایین پاشم برم ببینم بالاخره تکلیفمون چیه .  از پارسال دسامبر تصمیم گرفتم دنبال کار بگردم . درواقع فقط تصمیم گرفتم . یکی دو تا اپلای کردم و بعد بیخیال شدم . البته بازار کارم خیلی گرم نبود . تصمیم بعدیم این بود تا هجده ماهگی فرفروک صبر کنم بعد برم دنبال کار . هجده ماهش شد و از یه روز در هفته ، مهد کودک رو شروع کرد و با همت مضاعف رسید به دو روز در هفته .  از جولای دیگه به جد افتادم دنبال کار ، علی الخصوص کاری که تو یه شهر دیگه باشه . نیوکاسل داشت بهم فشار میاورد .... ک ماهی خبری نبود و بعد روند مصاحبه پشت مصاحبه شروع شد .  الان اومدم ملبورن بلکه یکیشون به نتیجه برسه و جمع کنیم بیایم ، بلاتکلیفی رفتن و موندن خسته م روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27

امروز رو قراره فرفروک با پدر محترم بگذرونه . فرض براین بود که من تا ساعت دو و نیم میرسم خونه ولی با این بارندگی و رعد و برق ، فعلا نیمساعت تاخیر اعلام شده که امیدوارم بیشتر نشه . از دو روز پیش بابای بچه داشت به خودش روحیه میداد که از پسش بر میاد . و نهایتا اعلام کرد :" مشکلی پیش نمیاد ، راحت میمونه با من، تو مهد چطور میمونه بدون تو، من که باباشم تازه". و "میمونه، نه؟؟" و " پوشکشو که بلدم عوض کنم ، پی پی هم کرد میبرمش حموم میشورمش (فکر کنم بچه م آب بره اگه برا هر پی پی بخواد بره حموم)" و "صبحونه هم تست میدم بهش با میوه " و " جو نمیتونم درس کنم ، سخته ، یه روزم جو نخوره "  برنامه ریزی برای امروز : بابای بچه: اصلا میبرمش استخر ، اونقدر آب بازی کنه خوابش بگیره  من : مواظبش باشیا، سر نخوره کف محو روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : پدردختری, نویسنده : maral-memories بازدید : 143 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27

فردا مجبوریم با عجله بریم کانبرا .  یه قطعه زمین شراکتی داشتم با چند تا از همکارای سابق. چند وقتیه تصمیم گرفته ن بفروشنش. منم که اومدنی (روز آخر و تو هاگیر واگیر تهران گردی) یه وکالتنامه ی - ظاهرا- تام الاختیار دادم به خواهرم برای رفع و رجوع کارهای بانکی و مالی و ملکی و .... پریروز فهمیده ن که تو وکالتنامه ی کذایی "فروش اموال غیر منقول" به صراحت قید نشده.  اینه که فردا اگه خدا بخواد راه میفتیم شبو خونه ی دوستامون میمونیم دوشنبه - امیدواریم- همه چی رو تو سفارت راست و ریست کنیم و برگردیم . چون علی باید سه شنبه اینجا باشه .  انشالله توفیق اجباری خواهد شد که ما پدر و مادر گشاددددد نزدیک به تولد دوسالگی فرفروک بتونیم براش شناسنامه و پاسپورت ایرانی بگیریم .  روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27

یهو به دلم افتاد برنامه کاری سفارت رو چک کنم . ساعت شش صبح .  و به این نتیجه رسیدم سفارتمون هم به اندازه خودمون گشادددددددتشریف داره . سفارت محترم فقط سه روز سه شنبه، چهارشنبه و پنجشنبه سرویس ارائه میدن . حق دارن خسته میشن . زندگی تو غربت سخته..... خوب شد امروز راه نیفتاده فهمیدم . الان میمونه تا چارشنبه و پنجشنبه . از یه طرف بهتره چون امروز و فردا از نیوکاسل تا کانبرا بارونیه . اینجا که از دیروز بعد از ظهر شیر آسمون باز شده و شرشر داره میریزه ، جاده کانبرام یه تیکه هایی داره که اگه تو بارون گیر کنی توش فقط با یا خدا و یا حسین و یا علی و یا ابوالفضل میتونی جون سالم به در ببری . دیدم که میگم .... تو این فاصله من تصمیم گرفتم همت مضاعف کنم و گواهی سیتیزن شیپی فرفروک رو درخواست کنم که برامون بفر روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : شیرازیست؟؟؟, نویسنده : maral-memories بازدید : 145 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27

بالاخره یکی از شاخهای غول رو شکستم و برا فرفروک عکس سه در چهار گرفتم . با کمی مکافات . عکاسی که رفتم به معنای واقعی کلمه عتیقه بود ، کلکسیونی از انواع دوربینها و دستگاههای پخش و حلقه های فیلم قدیمی از 40-50 سال پیش تا امروز . شبیه موزه بود یه جورایی . دو قدم جلوتر از من یه زوج مسن وارد شدن و وقتی پیرمرد عکاس رو دیدم فهمیدم یه نیمساعتی معطلم . دو تا پیرمرد و یه پیرزن معمولا نوید ساعتها صحبت از قدیم قدیم ها رو میدن .  این یکی دو هفته ی گذشته سریال نوار زرد رو دیدم . خوشم اومد . عاشق آقا پلیسه هم شدم . انقدر که بابای بچه ترجیح داد به جای سریال با اینستاگرام و فیس بوکش ور بره یا فوتبال ببینه . من از ریش مرتب خیلی خوشم میاد . تو جوونام میپسندم . اولای سریال بعد کلی تعریف و تمجید از آقا پلیسه تا ب روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 148 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27

زلزله اونقدر دست و دلم رو لرزوند که حال هیچ کاری رو نداشتم . اصلا تجربه ی زلزله چیزمزخرفیه . حتی اگه فقط چند تا تکون خورده باشی هم سخته . ازت آرامشی که تو خونه ت داشتی رومیگیره . آرامش چشم روی هم گذاشتنو، خواب راحت رو. ازت امید به آینده رو میگیره ، تا چند وقتی بعدش حتی نمیتونی درست و حسابی برنامه ریزی کنی . حتی اگه خودتم درگیر نباشی بازهم روی زندگیت سایه میندازه . تا چند وقت نمیتونی از ته دل بخندی ، از سنگ که نیستی، تو هر قهقهه ای یادت میاد آدمای مثل تو -که میتونستی خود تو باشی- الان تو چه حالی هستن . بعد بحثهای روشنفکرانه، منتقدانه، منصفانه، مغرضانه، .... شروع میشه . مسابقه ی " تقصیر کی بود؟" هم، همینطور .  نمایش وحشتناکی از بی اعتمادی ما به همدیگه شروع میشه . آدمهای عادی و معمولی و سلبریتی روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27

یه بار هتل گرفتم تو کانبرا و نرفتیم و سوخت . اینبار امیدوارم بریم و این واجبات و مستحباتمون رو انجام بدیم و بیایم . به میمینت و مبارکی سفر کوتاه هنوز نرفته ، هر سه تامون سرما خورده ایم . و طبق معمول کی بیشتر جزع فزع میکنه ؟ بابای بچه . از سه چهار روز پیش شبارو پایین خوابید که به فرفروک سرایت نده . صبحا ساعت 4 یا 5 یا 6 یه اس ام اس میداد بهم که منو صبح بیدار نکن ! فرفرمک قربونش برم فقط آب دماغ داره و یه کم نق و نوق و یه کم بغل بیشتر و یه کم بد غذایی مجدد .  خودم آب دماغ دارم که چیز تازه ای نیست برا من و فقط شدت و ضعفش در طول سال فرق میکنه و فشار پایین و بیحالی که علت متفرقه داره .  فرفروک حروف الفبا رو یاد گرفته گمونم از کارتون . دیروز دستشو گذاشته بود رو حروف در یه تاکسی دم در خونه مون و بلن روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27

بالاخره اومدیم کانبرا . بالاخره رفتیم سفارت مربوطه . ساعت ۹ که اول وقت امور کنسولیه اونجا بودم و نفر چهل و پنجم شدم!!!! به محض رسیدن رفتم پیش تنها متصدی موجود و گفتم وکالت فروش ملک میخوام چیکار باید بکنم . فرمودن نوبت گرفتین؟ عرض کردیم نخیر فرمودن شماره بگیرین و منتظر باشین ..... سفارت ایران به طرز عجیب و غریبی احساسات نوستالژیک آدم رو غلغلک میده و آدم احساس "در وطن بودن" میکنه . مثلا فرفروک که مثل وروره جادو تو سالن انتظار میدوید اینطرف و اونطرف ، یکی دو تا از خانمهای پا به سن گذاشته ی عزیز چپ چپ نگاه میکردن و نچ نچ میفرمودن . یه جوری هم نگاه من میکردن که یعنی این چه بچه تربیت کردنی یه . در حالیکه اینجا همه علی الخصوص پیرمردها و پیرزنها کلی با تماشای بازی و شیطنت فرفرکم قوربون صدقه ش میرن . روز جهانی لباسشویی...
ما را در سایت روز جهانی لباسشویی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maral-memories بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 23:27